سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدا ایمان را واجب کرد براى پاکى از شرک ورزیدن ، و نماز را براى پرهیز از خود بزرگ دیدن ، و زکات را تا موجب رسیدن روزى شود ، و روزه را تا اخلاص آفریدگان آزموده گردد ، و حج را براى نزدیک شدن دینداران ، و جهاد را براى ارجمندى اسلام و مسلمانان ، و امر به معروف را براى اصلاح کار همگان ، و نهى از منکر را براى بازداشتن بیخردان ، و پیوند با خویشاوندان را به خاطر رشد و فراوان شدن شمار آنان ، و قصاص را تا خون ریخته نشود ، و برپا داشتن حد را تا آنچه حرام است بزرگ نماید ، و ترک میخوارگى را تا خرد برجاى ماند ، و دورى از دزدى را تا پاکدامنى از دست نشود ، و زنا را وانهادن تا نسب نیالاید ، و غلامبارگى را ترک کردن تا نژاد فراوان گردد ، و گواهى دادنها را بر حقوق واجب فرمود تا حقوق انکار شده استیفا شود ، و دروغ نگفتن را ، تا راستگویى حرمت یابد ، و سلام کردن را تا از ترس ایمنى آرد ، و امامت را تا نظام امت پایدار باشد ، و فرمانبردارى را تا امام در دیده‏ها بزرگ نماید . [نهج البلاغه]


ارسال شده توسط محسن نصیری در 93/8/28:: 1:44 عصر


فصل پاییزم چو آمد گام گام


لاجرم باید بریزم برگ برگ


در بهار عمرم اما زرد زرد


آتشم،آشفته اما سرد سرد


در افق پیدا و پنهان نقش گنگ


نقش دوری در همین نزدیکی است


یک نفر از نسل انسان ها جدا


همچو دیوی در پس تاریکی است


می گریزم تا فراموشش کنم


ساعتی یابم مگر آرامشی

 

هر دم اما می کند یاد آوری


سر صدای ساعت فرسایشی

 

می گشاید لب به فریادی بلند :


زنده تا هستی عذابت می کنم


آب و نانت و را به زهر اضطراب


غرق وحشت وقت خوابت می کنم


می کشانم تا به مردابی کثیف


چشمه سار زندگانی تو را


آتشی دارم که می سوزد کنون


برگ سرسبز جوانی تو را


باده ای از جام خوشبختی اگر


هر زمان نوشی خرابت می کنم


هر کجا بیرون نهد جان از تنت


من دگر ترک عذابت می کنم


دیده می بندم به روی دیو شب


شب ولی ایوان ما را تیره کرد


هر کجا گشتم پی راه گریز


چشم شومش را به چشمم خیره کرد


قالب:نو


دفتر:بوی تو


شاعر:محسن نصیری(هامون)



کلمات کلیدی :